اساسا تايپوگرافي به چه معناست؟
هر تلاشي كه توسط يك طراح گرافيك يا هر كس ديگري صورت گيرد تا به حروف وجه تصويري ببخشد تايپوگرافي محسوب مي‌شود و اين تصوير بخشي ممكن است شكل روايي داشته و يا كاملاً فرماليستي باشد. در تايپوگرافي روايي تأكيد برمعناست، اما در نوع فرماليستي آن روابط بصري كه بين فرم‌‌ها برقرار مي‌شود اهميت دارند. در واقع در اين تلاش علاوه بر آنكه اطلاع رساني توسط نوشته‌ها صورت مي گيرد، معنايي ديگر را هم مي‌توان از آن درك كرد. تايپوگرافي همراه با گرافيك به وجود آمده است و شيوه‌‌ روايي آن هم بيش تر در دوره مدرن تايپوگرافي مطرح بود و حالا اين شيوه به آرامي تغيير كرده است. كلمه (Type) يعني الگو، نمونه‌ و چيزي كه قابل تكرار باشد. از اين منظر به خوشنويسي نمي شود تايپوگرافي گفت چون هرچه قدر هم كه خط ‌ها خوش باشد و دقيق، باز با هم فرق دارند. ولي تايپ قابل تكرار است و تايپوگرافي با اين الگو‌هاي قابل تكرار سرو كار دارد.

شما معضل تايپوگرافي با خط فارسي را در كجا مي‌بينيد؟

همان طوري كه گفتم تايپوگرافي از دو كلمه تايپ و گرافيك شكل گرفته است و در مقوله تايپ با خط فارسي گرفتاري زيادي وجود دارد. خط فارسي و خوشنويسي فارسي مبتني بر بداهه سازي است. به همان شكل كه آواز، موسيقي، معماري و… و البته يك چارچوب كلي دارند ولي درهنگام اجرا اتفاق‌هاي زيادي مي‌افتد. وقتي ما تايپ را كه حروف طراحي شده كاملا رسمي است و از ضروريات گرافيك و نشريات در دنياي مدرن است، براي خود قطعي فرض مي‌كنيم، مشكل به وجود مي‌آيد. البته اين به خودي خود اشكالي ندارد اما بايد توجه كنيم اينكه حروف فارسي در قالب‌هاي حروف لاتين در ايران ( و به طور كلي مصرف كنندگان رسم الخط فارسي) استفاده مي‌شوند، قطعيت ندارد و امكان به وجود آمدن شكل ديگري منتفي نيست. ما بايد راه‌هاي جديدي پيدا كنيم كه بشود با فونت فارسي كار كرد. ممكن است يكي از راه‌ها اين باشد كه ما تعداد زيادي تايپ داشته‌ باشيم. مثلاً براي يك حرف بيش از يكنوع آن طراحي كرده باشيم. البته اين كار زحمت زيادي دارد و با توجه به سرعتي كه دنيا دارد، ما كند‌تر پيش مي‌رويم ولي ما با اين كار خط فارسي را از ابتذال و زوال نجات مي‌دهيم به نظر من ورود حروف چاپي به ايران همراه با يك اشتباه بوده است و كسي نيامده درباره اين اشتباه تحقيق كند. تا قبل از آن كه حروف سربي به شيوه‌ كنوني آن وارد ايران شود، كسي چنين تصوري درباره‌ خط فارسي نداشت كه مثلا در كلمه «فرهنگ»، «فر» آن از چسبيدن دو حرف مجزاي «ف» و «ر» درست مي‌شود و بعد ديگر حروف به همان صورت مجزا به آن اضافه مي‌شوند. در واقع حروف سربي بودند كه تصور جدا بودن حروف را به همراه آوردند مفردات و تركيبات وجود دارد اما اگر شما مي‌خواستيد تصور كنيد كه نوع ديگري از حرف وسط «ن» هم مي‌توانست وجود داشته باشد، ناممكن بود.در تكثير حروف انگليسي به دليل جدا بودن حروف از هم اين كار امكان ‌پذير بود ولي در خط فارسي به ناچار از تعداد فرم‌هاي ديگر حروف كم كردند.
سرمشق‌هاي قديمي را اگر نگاه كنيد مي‌بينيد براي هر حرف به تعداد حروف ديگر فرم وجود دارد اما با حروف سربي كه نمي‌توان بي‌نهايت حرف داشت. مثلاً براي چاپ انجيلي كه به فارسي مي‌خواستند درآورند، ضخامت ثابتي را براي Baseline طراحي كردند طوري كه هر حرف هميشه يك جور به حروف ديگر بچسبد. اينها وقايعي است كه اتفاق افتاده و وحي منزل نيست كه ما نتوانيم آنها را عوض كنيم. وقتي از بيش تر طراحان ايراني سئوال مي‌كنيد كه چرا با خط فارسي كار نمي‌كنيد، مي‌گويند چون خط فارسي گرفتاري دارد. مگرچه كسي قرار هست كه بيايد و اين گرفتاري‌ها را حل كند!؟

به نظر شما تايپوگرافي در روزنامه‌ها چه مسايلي را دارد و در صفحه‌آرايي چگونه است؟در روزنامه‌ها به همان دليل مجزا كردن حروف توسط حروف سربي، بلوك‌هاي جدا از هم و فضا‌هاي قابل تعريف داريم. حالا سئوال من اين است كه چرا اين طوري بايد بايد باشد؟

چون ماشين گفته است پس يا بايد ماشين را عوض كرد و يا بايد بنشينم و فونت طراحي كنيم. حتي يك خوشنويس هم اين فضاي اشتباه را قبول كرده و آن را رسمي‌تر مي‌شناسد و اين عجيب است. عرب‌ها كاراكتر‌‌هاي طراحي كرده‌‌اند كه مجزا از حروف خود تركيب تايپ مي‌كند. حتي تايپ فيس هايي كه در ايران طراحي شده بيش از آنكه به خط فارسي كمك كرده باشد در جهت تخريب خط فارسي بوده است. درمقوله صفحه آرايي اساسي‌ترين كاري كه تايپ راقوي مي‌كند ( TEXT) خوب است. چون اگر تكس خوب باشد ما مي توانيم تايپوگرافي غير متعارف داشته باشيم. ولي نمي‌توان تكس غيرمتعارف داشت. در ايران همه آنهايي كه (Type Face) خواستند طراحي كنند، تيتر طراحي كردند. چون اين كار‌ها زحمت دارد و كسي حاضر نيست زحمت بكشد.

آيا مورد مصرف تايپوگرافي در روزنامه، مجله و كتاب به يك شكل است؟

موارد مصرف تايپوگرافي دو بخش دارد: يك بخش حرفه‌‌‌اي آن است و بخش ديگر مربوط به تايپ و مصرف كاربردي آن است. ما بخش اول را كه بايد در آن فونت طراحي شود و به اجرا درآيد آن هم به صورت پيچيده وحرفه‌اي نداريم. مثلاً حتي كتاب‌هاي درسي بچه‌ها و روز‌نامه‌ها بدون هيچ اسلوبي تايپوگرافي مي‌شود. با تيتر كه در روز‌نامه‌ نبايد بازي شود. بلكه يك تايپ خارق‌العاده بايد براي آن طراحي كرد و اساس روز‌نامه‌ها را بايد از اين مقوله جدا دانست. شايد راحت‌تر آن باشد كه ما تايپوگرافي را در مجلات وكتاب‌ها كه با سرعت كمتري چاپ مي‌شوند، در نظر بگيريم، حتي اينكه چه تايپ فيسي را براي مفهوم فلان كتاب طراحي كنيم و در نظر بگيريم، مهم است. به طور مثال حتي اگر يك فرانسوي بخواهد يك كتاب مذهبي Layoot كند به surce آن كه كتب مذهبي است رجوع مي‌كند ما به دليل همان تبعيت تقليدوار از طراحي صفحات لاتين دچار مشكل شده‌ايم.

شما به عنوان آغاز‌گر تايپوگرافي در ايران آن هم با توجه به حفظ خط فارسي چه مشكلاتي راپشت سرگذاشته‌‌ايد؟
من از ده سال گذشته هيچ تايپي را از ماشين قبول نكردم. چون اين اشتباه بود و متأسفانه جا افتاده است، حتي طراحان درجه يك ايراني، چشمشان اين غلط را پذيرفته است. وقتي حروف را جابه‌جا مي كنيد تازه متوجه مي‌شويد. درست متني كردن اين شكل از حروف كاملا اكتسابي است، آن روز‌ها تازگي داشت ولي حالا اگر كتابي را پيدا كرديد كه تايپوگرافي نشده است تعجب نكنيد! به نظر من ده سال فرصت كمي بوده تا

ما اگر نگران عقب ماندن از تكنولوژي غربي هستيم كه براي خط و نوشتار خودش راه حل‌هاي بسيار خوبي پيدا كرده و ابدا هم به فكر ما نيست
(و اين طبيعي است) نمي‌توانيم راه حل مناسبي براي خط فارسي پيدا كنيم

پديده‌اي جايگزين قبلي شود. من از همان ابتدا براي خودم يك پروژه تعريف كردم. اينكه مي‌خواهم روي خط فارسي كار كنم و هنوز هم دارم ادامه مي‌دهم اما درهر كار تازه‌اي كه قبلا تجربه نشده و مي‌‌خواهد انجام شود، آدم‌هاي بزرگي با شما مخالفت مي‌كنند. از طرفي درپژوهش‌‌هايي كه دراين سال‌‌ها انجام دادم تنها رفتار‌هايي كه نقاشان دوره مكتب سقاخانه‌اي درايران ارايه داده بودند و اينها پشتوانه‌‌هاي تصويري من بود به من كمك كرد. يك طراح بسيار مهجوري هم بود به نام بهزاد گلپايگاني كه من توانستم به او رجوع كنم. مي‌توانم بگويم اولين تايپوگرافي را در آثار او ديدم. او تنها طراحي بود كه درايران به طور مستقيم و قطعي بين سال‌هاي ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ تايپوگرافي كرده والبته اين جست و جو‌ها هم پيوسته نبوده است و چون منبعي نبوده كه من خود را با آن بسنجم هميشه ترس اين را هم داشتم كه بعد‌ها به كارهايم استناد شود.معضلي هم كه پيش آمد اين بود كه مثل هر كار تازه‌اي يكسري بدون داشتن پيشينه فكري از آن حوزه شروع به تقليد كردند و حالا كتاب‌هاي جديد را كه مي‌خواهم طراحي كنم ديگر برايم جالب نيست و به نظر مسخره مي‌آيد. چون بيش از حد انجام نشده است.

آيا اين ريشه در تكرار پذيري در تايپوگرافي كه شما در ابتداي گفتگو اشاره كرديد ندارد؟
ببينيد الان يك جور بخصوص آن بسيار زياد انجام مي‌شود. در واقع تايپوگرافي اتفاق نمي‌افتد. يك نوع از تايپوگرافي دارد مدام تكرار مي‌شود. هنر مثل رفتار‌هاي شخصي انسان است. چطور ممكن است در بين مثلا سي تا گرافيست تنها يك رفتار با خط فارسي شكل بگيرد. اين امكان عقلي ندارد پس همه دارند از يك نوع بخصوص تقليد مي‌كنند. در خط لاتين تعداد زيادي هم از آنها تقليد مي‌كنند اما در ايران كار‌هاي بسياري از طراحان از يكديگر قابل تشخيص نيست.

مگر نمي‌شود آموزش داد؟
چرا ما اصلا بايد واحدهاي بسيار قوي‌ و مستقل براي براي شناخت خط فارسي و تايپوگرافي با يك اسلوب جديد پايه‌گذاري كنيم. ولي متأسفانه در شرايطي كه براي تغيير يك ماده درسي بايد هزاران لابيرنت تو در تو را طي كرد، اين مشكل بزرگي است. امروز در دنيا گرافيك را تايپ و image معني مي‌كنند. ولي بيش تر گرفتاري‌ ما هم در مدرسه‌هاست و به تايپوگرافي بي‌توجهي مي‌شود. در كلاس‌‌ها مي‌گويند اين الف، اين هم ب. اينها را بچسبانيد به هم، مي‌شود «آب». اين اشتباه‌ترين راه طراحي فونت فارسي است. طراح ايراني بايد تركيب طراحي كند و آزادانه ببيند كدامشان قابل تبديل به هم هستند. حتي با يك تغيير جزيي. اين طوري مي‌شود به نمونه‌هاي شبيه به هم در تايپ برسيم. نه آنكه به طور مجزا درخلاء طراحي كنيم و بخواهيم آنها را به هم بچسبانيم. مثل چيزي كه الان هست و بسيار متأثر از طراحي‌هاي لاتين مي‌باشد. ما بايد براي حروف فارسي راهي پيدا كنيم نه آنكه طوطي وار باشيم و ندانيم چه مي‌كنيم. خود من وقتي يك متن يا تيتري را مي‌خواهم طراحي كنم همه ‌ اجزاي آن را از ابتدا كنار هم مي‌چينم و اين خلاف كار ديجيتال است. چون همه كاري كه ديجيتال انجام مي دهد اين است كه بشود آن را با كامپيوتر اجرا نمود. البته هميشه اين اتفاق نمي‌افتد اما تايپ لاتين به دنبال ارايه الگو و تكرارپذيري آن است و ما الزاما مجبور به رعايت آن نيستيم.
اين موضوع تا حدي حتي به مسايل جهان بيني هنر‌مندان ايراني مرتبط است. زيرا يك موضوع تكنيكال نيست. ضرورت تكنولوژي يك چيز مي‌گويد و حفظ ارزش‌هاي بصري و نوشتاري فارسي يك چيز ديگر. ما اگر نگران عقب ماندن از تكنولوژي غربي هستيم كه براي خط و نوشتار خودش راه حل‌هاي بسيار خوبي پيدا كرده و ابدا هم به فكر ما نيست ( و اين طبيعي است) نمي‌توانيم راه حل مناسبي براي خط فارسي پيدا كنيم. ما مي‌بايست دست از مسابقه برداريم و دوباره همه چيز را ارزيابي كنيم و از نو به طراحي بپردازيم. اين تنها راه حل است. مشكلات بي‌شماري در مقابل ماست اما من بسيار اميدوارم.


در آخر اینکه این آدم بسیار مهربان و معلم خوبیه.